سلام ملوسک مامان
این چند روز سرمون شلوغ بود و در ضمن اینترنت هم قطع بود. یه دلیل دیگه ای که آپ نکردم این بود که دلم نمیاد تنهات بذارم نفس مامان. خوب از پیشرفت هات در روز 20 ام تولدت بگم که: 1- وقتی شیر می خوری با دستای قشنگت انگشت مامان رو محکم می گیری و منو ذوق زده می کنی. 2- کنترل چشمات اومده دستت من عاشق اون چشاتم عروسک من. 3- وقتی شیر می خوای یه گریه ای می کنی که صدات می گیره. چند روز بود که سینت خر خر می کرد و اذیت می شدی, دیروز با بابا رفتیم دکتر سرجمعی تا هم چکت کنه و هم برای سینت دارو بده. حرفایی که دکتر گفت کلی من و بابا رو خوشحال و در عین حال نگران کرد. دکتر گفت که پسرتون ماشالا پر خوره و در 19 روزه گی وزنش شده 4300 و ...
نویسنده :
مامانی
0:42
کوروش جونم 15 روزه شد, هورااااااااا
14 روزه گی نفس
همیشه کوروش, همه جا کوروش
13 امین روز تجربه ی عشق...
ماشاالله و لاحول ولا قوه الا بلاه العلی العظیم خواب یک گل ...
نویسنده :
مامانی
23:57
عکس های 10 و 11 روزه گی گل پسرم
جوجه کوچولو و بابایی لوس لوسک مامان _10 روزه_ خدااااااا من کی بشم فذا؟ ...
نویسنده :
مامانی
14:52
از طرف خاله یگانه
سلام کوروش خان خوب هستی؟ اینقد دوست دارم بخورمتتتتتت!! صورتتو گاز گاز کنم لپاتو مثل آدامس بج مهم اینه که من تو عمرم یه دونه نوزادم ندیدم که اینقد قربون صدقت می رم و می خوام بخورمت. تازه وقتی که اولین بار دستم رو گذاشتم تو دستت؛,,و فشار دادی و بردیش بالا, از خوشحالی و ذوق داشت اشکم در میومد. و می خواستم مثل فرشته ها پر واز کنم وقتی که چمات باز کردی و به من نگاه کردی از شوق داشتم می مرد م و وقتی که گری کر دی &n...
نویسنده :
مامانی
0:41
پسر نازم بعد از اولین حمومش ( با بابا جونش رفت )
پسر نازنینم! نمی تونم در قالب کلمات حالم رو از داشتنت توصیف کنم. کاش واقعا لایق داشتنت باشم! کاش مادری باشم که تو لیاقتشو داری نمی دونم به کی خوبی کردم که خدا همچین نعمتی رو به من ارزانی داشته؟؟؟ خدایااااااااااااااااا خودت پسرم رو برام سالم و صالح حفظش کن! عاشقتم مامان جون بابا هم همبنطور **************************************************************************** امروز یکشنبه 11 مین روزی بود که فرشته ی پاک خدا مهمون خونه ی ما شده. پسرم دیشب تا صبح چشمای خوشگلش باز بود و دورو برو نگا می کرد. منم که دلم نمیومد این صحنه های زیبا رو از دست بدم. پا به پاش بیدار بودم و فقط نگاش می کردم و شکر می کردم. صب حموم...
نویسنده :
مامانی
0:39